جزیره من

یادگیرنده مادام العمر

جزیره من

یادگیرنده مادام العمر

جزیره من

اینجا جزیره اختصاصی آقای سین هستش :) اینجا از خاطرات دانشجویی تا خاطرات تدریس تا مطالبی که در مورد رشد و توسعه فردی هستش و برام جالبن رو مینویسم گاهی اوقات هم دلنوشته ؛)

آخرین نظرات

55- عینک معلمی(8): قوانین!

پنجشنبه, ۲۴ اسفند ۱۴۰۲، ۱۱:۵۰ ق.ظ

1. توی دفتر مدرسه یکی از همکارا تعریف میکرد که :«یک مدیر مدرسه توی شهرمون، از اونجایی که میخواستن مدارس رو بازدید کنند و عملکرد مدیران رو بسنجند، آمده و مدرسه و کلاس ها رو رنگ و کارهای زیاده انجام داده بوده، اما وقتی که مسئولین آمدند برای بازدید گفتن چکار کردی؟ گفته که خب ببینید رنگ و غیره، گفته نه اینها قبول نیست! باید از حین کار کارگران عکس داشته باشی تا تکمیل شدنش خلاصه که باید مستند باشه، مسئوله رفته اداره کل و گفته کاری انجام نشده است». خلاصه که منم میخوام از این به بعد اگه کاری انجام دادم و برای دانش آموزان یه چیز اضافه تر فرستادم یا اگه «اقدام پژوهی» و «درس پژوهی» انجام دادم حتما از اون چت یا گروه اسکرین شات بگیرم (با تاریخ و پایه و جزئیات) که مستند داشته باشم.

2. نتیجه گیری تا الان که 6 ماه از مهر و سال اول میگذره: مهم ترین اصول کلاسداری: 1. جدی بودنه: سعی بر این باشه تا حد امکان حتی لبخند نزنه و جدی باشه و بلند صحبت کنه! جدی بودن چه در انظباط چه در درس به این صورت که 0.25 نمره هم الکی و مفت به دانش آموز نده،  2. داشتن قوانینه:  قوانین به این صورت که: موقع درس دادن کسی صحبت کنه دفعه اول: تذکر میگیره، دفعه دوم: منفی میگیره، دفعه سوم: فرستاده میشه دفتر، دفعه چهارم: تا والدینش نیاد اخراجه از کلاس؛ این مهم ترین قانونه؛ با وجود این قوانین باید سعی کنم در حین جدی بودن یه جوری فضای رفاقت باشه نه رفاقت شدید در حد تعادل، اینطوری که رفاقت باشه اما 0.25 به کسی ارفاق نشه :/ سخته ولی حس می کنم باید اینطوری باشه؛ چون رشته ای که خوندم (جامعه شناسی)؛ بهم میگه یکی از اشکال قدرت اجتماعی(تاثیرگذاری بر روی اراده دیگری)، قدرتی هست که با رضایت افراد به دست بیاد دارای مقبولیت هست؛ یه نکته ای که باید باز توجه بشه اینه که بهتره قبل از اینکه اخراج و اینکارها انجام بشه یه بار با دانش آموز حرف بزنیم، که آقا مشکلت با کلاس چیه؟ علت اینکه گوش نمیکنی چیه؟ و اینجا بهش بگیم که ببین اگه باز تکرار بشه برخلاف میلم مجبورم بیرونت کنم!

3. یادمه دوران دانشجویی خیلی از دانشجویان میگفتن که استاد فلانی نمره کیلویی میده و انگار نگاه میکنه به عکس دانشجو نمره میده، اینکارها باعث میشد انگیزه دانشجو از بین بره، کلا یکی از دلایلی که من خیلی بی انگیزه شدم از ادامه تحصیل و ... همین بی ارزش بودن این همه درس خوندن و پروژه هامون بود اینکه ما از اول ترم کلی وقت میگذاشتیم بعد یه دانشجو دیگه یه فایل از اینترنت میگرفت بر استاد میفرستاد اونم نه یه فایل خوب و کامل، بعد نمرشون مثل نمره ما میشد، چند روز پیش (12 اسفند) معلمان سراسر کشور یه پویش راه انداختن به اسم «نمره واقعی» که نمره واقعی برای دانش آموزان ثبت بشه که خیلی نتایج خوبی داره، امیدوارم به سرانجام برسه.

4. چند روز پیش سرگروه آموزشی درس مطالعات اجتماعی آمد برای بازدید، گفتن چرا دانش آموزان سوال ننوشتن توی کتابشون؟ گفتم برای اینکه بهره وری بالا باشه سوالات دروس رو توی گروه شاد براشون میفرستم و توی کلاس تدریس و پرسش داریم، گفتن اینا تا سوال ننویسن درست نمیخونن، باید حتما سوال بنویسن و باید کاربرگ و فعالیت توی کلاس کار کنین!

 

۰۲/۱۲/۲۴
آقای سین

نظرات  (۱۱)

یه چیزی بگم امیدوارم ناراحت نشید 

اما نمیتونم نگم 

این همه درس خوندید تو دانشگاه فرهنگیان که با همون روش های سنتی با دانش آموزها برخورد کنید؟ 

لبخند نزنیم یعنی چی. این دیگه چه صیغه‌ایه. حرفه ای ترین و موفق ترین دبیرهایی که دیدم کلاسشون همیشه پر از شوخی و خنده بوده. فن بیان قوی+ ایجاد انگیزه که اول طرح درستون طراحی اش میکنید نصف بیشتر راه رو براتون هموار می‌کنه. بقیش هم ارزشیابی و بازخورد پیوسته است. 

اگه فکر میکنید با عصا قورت دادن جذبه پیدا میکنید اشتباه میکنید. این چیزهایی که شما رو بهش توصیه میکنن بیشتر شبیه راه یه معلم می بخشید عقده‌ای شدنه

 

پاسخ:
منم اول مثل شما فکر می‌کردم (تا وقتی دانشجو بودم و سرگرم مباحث نظری بدون کاربرد! ) اما بعد که وارد مدارس شدم نه تنها خودم بلکه دبیران پیر و جوان، از کسی که 30 سال کار کرده تا کسی که 4 سال سابقه کار داره، از کسی که کارشناسی داره تا کسی که دکترا داره، از همکاران شهر خودم تا همکاران سایر شهرها (گروه مجازی) از معلم تا مدیر، همه همین چیزهایی رو گفتن که نوشتم.
اوایل سال یکی از دبیران یه پیشنهاد بهم داد: اگه میخوای کلاسداریت خوب باشه سعی کن دندون هات رو کسی نبینه اول فکر می‌کردم چه دیدگاه مسخره ایه! اما بعد که دیدم همه نظرشون اینه و تا اینو اجرا نکنی نمیشه، پذیرفتمش! 
متاسفانه اینهمه درس خوندیم توی دانشگاه فرهنگیان اما همش مباحث ایدئالیسم یا آرمان‌گرایی! 
میدونی کاش میشد توی فانتزی ها زندگی کرد، توی زندگی خیالی دوست‌داشتنی، اما متاسفانه باید واقعیت رو پذیرفت! 

تنها دلیلتون اینه که همه همین رو گفتن و همین رو اجرا کردن؟ 

اگه این روش درست بود دوتا چیز از دوران مدرسه یادمون میموند! اگه درست بود اوضاع کشور این نبود! 

 

یه سوال 

شما هر روز برای هر زنگ طرح درس می‌نویسید آیا؟ اجرا کردید و جواب نگرفتید؟ 

 

با اساتید دانشگاه که فرهنگی باشن مشورت کردید؟

پاسخ:
تنها دلیل؟ میدونی فکر میکنم شما هنوز دانشجو هستین و توی مدارس نرفتین، اگه رفته باشین هم به صورت کارورزی!
راستش میگن تجربه بالاتر از علمه، یعنی اینهمه تجربه (از مدیر تا معلم و 30 سال سابقه و غیره ) رو در نظر نگیریم؟
یعنی تجربه خودم که دانشجو بودم و دو گروه از اساتید مون رو که یک گروه سرکلاس خشک بود و جدی و اون کلاس آروم و بهره وری بالایی داشت و گروه دیگه که به اصطلاح می‌خواست کلاسش خشک و جدی نباشه، دانشجوها چه اداها و بی نظمی هایی که انجام می دادن رو در نظر نگیرم؟
یعنی الان که دبیرانی که موفق هستن و ازشون تقدیر میشه توی شهر همه اونهایی هستن که خیلی خیلی جدی هستن و دانش آموز حق حتی غیبت به خودش نمیده رو در نظر نگیرم؟ 

بله من دانشجوی کارورزم و بله در شرایط کاملا واقعی نبودم تاحالا

اما می‌دونم هدفم از پا گذاشتن به معلمی اینه که تغییر ایجاد کنم! اولین و اصلی ترین پیش فرض ذهنیم برای ورود به مدرسه اینه که اکثریت اشتباه رفتن و من باید درستش کنم! من باید برای تحول بنیادین قدم بردارم! 

پس بدیهیه که اکثریت مخالف من خواهند بود! از دانسته‌هاشون استفاده میکنم اما نه اینکه کلا اموخته‌هام رو دور بندازم

 

البته اینطور که شنیدم به دبیری ها چندان روش تدریس های خلاقانه و الگوهای تدریس و مسائل روان شناختی رو آموزش نمیدن. نمی‌دونم درسته این حرف یا نه. که تاکید اصلی در دبیری روی مباحث نظری اون رشته است که قراره تدریسش کنید. خب اگه اینطور باشه عملا دستتون خالی میشه. 

 

من شخصا ترجیح میدم دانش آموزم نمره صفر بگیره تا اینکه برای جامعه یه آدم افسرده سمی تولید میکنم. ترجیح میدم صد سال سیاه تو کنکور رتبه نیاره اما عوضش حسن خلق و مسئولیت پذیری یاد بگیره. ترجیح میدم تو کلاسم به حرفم گوش نکنن و شلوغ کنن تا اینکه انرژی جوونی‌اشون سرکوب بشه و دچار یاس و رخوت بشن. 

البته که معلم حرفه‌ای موفق هردو رو باهم هندل میکنه، اما اگه اونقدر حرفه‌ای نبودم بازهم حاضر نیستم مثل یه سطل باهاشون برخورد کنم که موظفن ساکت و لال بشینن یه گوشه دست از پا خطا نکنن تا من اون سطل رو از اطلاعات بی‌روح توی کتاب پر کنم و مغزشون پر بشه از خالی! 

 

کسی که نتونه بین مدیریت کلاس و خشک و جدی نبودن هردو رو حفظ کنه به نظرم معلم نیست اصلا! اشتباهی اسم خودش رو نذاره معلم. فکر نکنید از موضع بالا نگاه میکنم نه منم معلم نیستم و فقط دعا میکنم که بتونم تا سال بعد که وارد مدرسه خواهم شد یاد بگیرم معلمی رو یا حداقل به مرور بهتر بشم. 

می‌بخشید اگر تند حرف زدم 

فقط به قول اون استیکره که بچه‌های دانشگاه به طنز استفاده میکنن

این پست « در شأن دانشجوی فرهنگیان نبود!» 

پاسخ:
پس درست حدس زدم! اکثریت رو باید بندازیم سطل اشغال! (ما توی جامعه شناسی بهش میگیم آریستوکراسی: اقلیتی که فکر میکنن حق و فضیلت خودشون هستن و مردم باید اصلاح بشن طبق نظر اونها، پس دموکراسی چی میشه:)) به هر حال.
امیدوارم شما بتونین این روش های به اصطلاح خلاقانه و الگوهای تدریسی که چندین هزار نفر نتونستن اجرا کنن، اجرا کنین :)
راستی گفتین که: من شخصا ترجیح میدم دانش آموزم نمره صفر بگیره تا اینکه برای جامعه یه آدم افسرده سمی تولید میکنم. حقیقتش اینه که اولا معلم هیچ قدرتی نداره که بخواد بگه من نمره نمیدم، چرا؟ چون نمراتی که معلم میده میشه نمره مستمر و نمره مستمر هیچ تاثیری در معدل نهایی که برای کنکور نیاز هست نداره، دوما این معلم نیست که نمره میده، چرا؟ چون مدیر مدرسه برای اینکه معدل نمرات مدرسه بالا بره میاد به معلم فشار میاره که به این دانش آموز باید نمره بدی، چرا؟ به مدرسه کمک کرده، هدیه داده! اگه اینکار رو نکنین جایی در مدارس خوب ندارین! نه تنها مدیر مدرسه بلکه رئیس آموزش و پرورش هم دخالت میکنه!
این حرفتون که دانش آموز یه سطل نیست رو توی دانشگاه فرهنگیان زیاد به خورد ما دادن :) این که دانش آموز از قبل آموخته ها و دانسته هایی داره و باید بهش جهت بدیم :) اما باز هم همین سیستم آموزش و پرورشی هست که قبلا بود!
این پاسختون « در شأن آرمان شهر (دموکراسی) نبود!» 
تند برداشت نکنین، بحث کردن باعث رشد میشود :)
به هر حال از گفتگو باهاتون خوشحال شدم.

به نظر من دو تا روش برای مدیریت کلاس وجود داره.

یکی اینکه بتونی از همون رفاقت رو با دانش‌آموزا داشته باشی اما اون جذبه و کاریزمات هم همراهش باشه و دانش‌آموزا ازت تبعیت داشته باشن.

و دومی هم اینکه از همون اول جدی برخورد کنی تا دانش‌آموزان شل نگیرن و حساب کار دستشون بیاد. 

روش اول روش عامه پسندی هست. از لحاظ تئوری و پرورشی هم بهترین روش هست اما عمل کردن به این روش خیلی سخته و اگه یک درصد موفق نشه جمع کردن کلاس واقعا کار سختیه. 

برای همین خیلی از معلمای تازه وارد ترجیح می‌دن که روش دوم رو انجام بدن که براشون مشکلی به وجود نیاد ...

پاسخ:
آره اون رعایت کردن تعادله اون هم توی سال های اول و بدون تجربه خیلی سخته (حالا فکر کن توی متوسطه دوم که دانش آموز فکر میکنه ما از نسل اونهاییم و تفاوت نسلی؟ نه تفاوت نسلی نداریم :/) ، دقیقا اگه موفق نشه کلاس خیلی مدیریتش سخت میشه.
موافقم.

اکثریت رو در هر حالتی نمیندازن آشغال! ولی اکثریت اگر با علم و سند بدونیم در راه اشتباهن نباید تسلیمشون شد! واقعا فکر میکنید اکثریت همیشه درستن و اونایی که حق و فضیلتی دارن همیشه فقط «فکر» میکنن که حق و فضیلتی دارن؟! 

 

 

درمورد دموکراسی هم من این حرف علامه طباطبایی رو قبول دارم:

«نباید نادیده گرفت که شعار نظام اسلامی تنها پیروی از حق است، ولی شعار نظام دموکراسی پیروی از خواسته‏های اکثریّت و این دو شعار با هم کنار نمی‏آیند؛ زیرا هدف از جامعه اسلامی، سعادت حقیقی است که از اعتدال در خواسته‏ها به دست می‏آید و آدمی را از طریق معرفة‏اللّه‏ و عبودیّت مطلق به کمال می‏رساند. و این امر با طبایع عامّه و خواسته‏های گوناگون مردم که در گرداب هوی و هوس غوطه‏ورند سازگار نیست و جامعه مدنی روز جز بهره‏مند شدن از لذایذ حیات مادّی و خواسته‏های پست حیوانی، هدفی ندارد؛ خواه مطابق عقل و فطرت باشد یا نباشد. از این‏روست که در تدوین قوانین مربوط به نظام اجتماعی از خواسته‏های اکثریّت پیروی می‏کند و تنها ضامن اجرای همان قوانین است و در رابطه با اخلاق و معارف و کمالات هیچ‏گونه ضمانت اجرایی برعهده ندارد. چنین نظامی هر چه بیشتر به مفاسد اخلاقی رومی‏آورد و از مکارم اخلاق دوری می‏گزیند. از این روست که این‏گونه نظامهای فاقد معیار عقلی، با مذاق بیشتر جوامع بشری وفق می‏دهد و آن را پسند می‏کنند و بر نظام دینی که جنبه جلوگیری از مفاسد را دارد، روی خوش نشان نمی‏دهند و لذاست که خداوند می‏فرماید: «لقد جئناکم بالحقّ و لکنّ اکثرکم للحقّ کارهون»(زخرف /78) «بل جاءهم بالحقّ و اکثرهم للحق کارهون. و لو اتبع الحقّ أهواءهم لفسدت السماوات و الأرض و من فیهنّ بل اتیناهم بذکرهم فهم عن ذکرهم معرضون» (مؤمنون /71-70)

وی اضافه می‏کند:

«آراء و نظرات و باورهای اکثریّت نمی‏تواند دائما در مقابل اقلیّت، حق باشد. آری اگر مطابق واقع بود حق است و گاه مطابق واقع نیست. لذا نبایستی یک نظام، به طور مطلق از اکثریّت پیروی کند؛ بویژه اگر واقعیّت را برخلاف رأی اکثریّت یافت؛ زیرا اکثریّت چه بسا تحت تأثیر عوامل گوناگونی راهی انتخاب می‏کند که برخلاف مصلحت باشد و اگر همواره انتخاب اکثریّت حق بود، خداوند نمی‏فرمود: «واکثرهم للحق کارهون».

 

 

تا وقتی اکثریت موافق نباشن نمیشه یه چیز رو قانون کرد و همه رو ملزم به اجرا، اما دلیل نمیشه چون اکثریت دارن یه مسیری رو میرن خب اون مسیر درسته! اونم وقتی که متخصصین ما از لزوم تحول حرف میزنن! اون معلم سی سال سابقه رو از تمام متخصصین آپ شما باسوادتر در نظر گرفتید؟ سواد تئوری صرف نمیگما، همون تو سواد عملی هم 

 

چند هزار نفر هیچوقت مجبور نشدن اجراش کنن. وگرنه اونایی که یا خودشون رو مجبور کردن یا مدرسه مجبورشون کرده اتفاقا موفق بودن و نمونه ها رو دیدم من. ولی وقتی میشه فقط صدای دانش آموز رو خفه کرد و از روی کتاب براشون سخنرانی کرد و برگشت خونه و همون حقوقی رو گرفت که اگه هزار جور ابزار آموزشی و خلاقیت به کار میبری هم همون رو میگرفتی، اکثریت اصلا به خودشون زحمت نمیدن بخوان دومی رو حتی امتحان کنن. یه عده قابل توجه هم میخوان اما نمیدونن. واقعا خیلی هامون بلدش نیستیم و نمیدونیم. تدریس خلاق روشیه که تازه تازه میخوایم اجراش کنیم و بله جامعه معلمی درش به شدت مبتدی و نابلده

 

یه دوره روش تدریس مسئله محور شرکت کرده بودم. هم ما بودیم هم معلم های باسابقه‌. اتفاقا معلم های دغدغه‌مندی که دنبال ارتقا خودشون بودن. استاد برای مثال می‌گفت: واسه تدریس نسبت تناسب میتونید بهشون تکلیف بدید گروهی شربت نذری درست کنن. بعد خودشون باید در بیارن به نسبت هر لیوان چقدر شربت چقدر اب و چقدر شکر باید بریزن. میدونید معلم‌های باسابقه چی میگفتن؟ خب ما بخوایم شربت درست کنیم تو کلاس دیگه وقتی نمی‌مونه که بخوایم درس بدیم. استاد می‌گفت آقاجان این کار خودش تدریسه. این یه نمونه آموزش مفهوم تناسب و نسبته. میگفتن خب اگه ما درس بدیم مفهوم تناسب رو، دیگه وقت نداریم تو کلاس که شربت هم درست کنیم. استاد باز توضیح میداد اینا جدا نیستن. این روشی برای تدریسه. هردوش باهمه. معلم‌ها میگفتن خب اگه هم درس بدیم هم شربت درست کنیم که از بودجه بندی عقب میفتیم و به باقی درسها نمی‌رسیم. 

من درکشون میکنم. ذهنشون بسته شده. چندین سال رفتن یه مسیر و نشناختن مسیر دیگه اجازه خلاقیت به ذهن رو نمی‌ده دیگه. اما نمیذم نصیحت‌هاشون رو آویزه گوشم کنم دیگه!! 

 

ضمن اطلاع، اون استاد هم خودشون هم زمان در مدرسه تدریس میکردن و همون مثالها که در کارگاه به ما زدن رو اکثریت خودشون اجرا کرده بودن واقعا و بقیه رو دوستانشون اجرا کرده بودن. یعنی دور از فضای واقعی نبودن

 

 

درمورد نمره. احساس میکنم حرف من رو متوجه نشدید چون کاملا بی ربطه حرفاتون به عرایض من. می‌بخشید اما خب به درک که تاثیر نداره. دارم میگم من کار خودم رو میکنم و برای رسیدن هدفی که باورمه تلاش میکنم، حتی اگه باعث بشه دانش آموزانم نمره بالایی در امتحانات نگیرن و به اصلاح معلم موفق به حساب نمیام و جایی ازم تجلیل نشه‌. درمورد سفارش مدیر و اداره و جا داشتن و نداشتن تو مدارس خوب... اینجا بحث شرافت و وجدانه و بیایید واردش نشیم اصلا

 

 

پس معلومه پردیس شما به اندازه کافی به قول خودتون به خوردتون نداده. به اندازه کافی تاکید نکردن. به اندازه کافی علمش و لزوم و اهمیتش رو بهتون آموزش ندادن. تازه در صحبتهاتون دیدم حتی به مثال از مدیریت کلاس موفق پویا شما ندیدید تو پردیستون. این واقعا مایه تاسفه. دلم برای خودمون و جامعه‌امون میسوزه. 

 

خوشحالم که اجازه بحث دادید. واقعا نمبگفتم تو دلم می‌موند 

 

 

 

 

@امیر

هرچند عامه پسند بودن این روش رو در سیستم آموزش پرورشمون قبول ندارم و خودم خیلی دیدم مدیر و مدرسه چقدر گیر دادن به معلم. و در مقطع ابتدایی چقدر اولیای به ظاهر باسواد اما به شدت بی‌سواد اومدن اعتراض برای همین موضوع :) 

اما خب سخت بودنش معلومه که سخته! خیلی هم سخته! و راحت طلبی معلم در این شرایط به نظرم جنایته!

پاسخ:

حقیقتا ما انسانیم و انسان ها موجوداتی اجتماعی هستن و از اونجایی که موجودات اجتماعی هستن برای اینکه بتونن در کنار هم به خوبی زندگی کنن با هم در مورد یکسری مسائل «به توافق» میرسن و اسمش رو میزارن «قانون»،  بنابراین اینجا انسان ها از پدیده ای به نام دموکراسی استفاده میکنن تا همه هم قبولش داشته باشن هم کامل تر باشه، چرا؟ چون توسط خرد جمعی تدوین شده، نه توسط عده ای خاص که فکر میکنن جانشینان خداوند هستن و حرف حرف اونهاست و فقط اونها هستند که حقیقت هستند و بقیه مردم هیچی نمیفهمند و از اونجایی که جوامع انسانی پدیده ای پویا هست نه پدیده ای ثابت! بنابراین قوانین و مقررات پیوسته به نسبت جوامع و شرایط باز هم برای رسیدن به هدف زندگی ایده آل تغییر میکنند، بنابراین نمیتوان از قوانین و احکام چندین هزار ساله به اسم قوانین خداوند استفاده کرد!

در جواب اینکه گفتین دلیل نمیشه چون اکثریت دارن یه مسیری رو میرن خب اون مسیر درسته:  علاوه بر اینها ما در جامعه شناسی مفهومی داریم تحت عنوان «نسبیت فرهنگی» یعنی چی؟ شاید یک عنصر فرهنگی که برای ثبات یک جامعه زیانبار است برای ثبات جامعه دیگر ضروری و حیاتی باشد، بنابراین نمیتوان برای همه جوامع یه قانون، دستور و احکامی رو صادر کرد!

اما در جواب این صحبتتون: «دارم میگم من کار خودم رو میکنم و برای رسیدن هدفی که باورمه تلاش میکنم، حتی اگه باعث بشه دانش آموزانم نمره بالایی در امتحانات نگیرن». باز اینجا میرسم به مفهوم «مونارشی» یعنی چی؟ کسی که میگه حق و فضیلت من هستم و من باید به باورهام و اهدافم برسم نمره دانش آموزان اصلا مهم نیست، آن هم در نظامی که نمره همه چیز هست وقتی دانش آموز نتونه نمره خوبی در امتحانات نهایی و کنکور بگیره، آینده دانش آموز نابود میشه و این جنایتی بوده که این معلم در حق دانش آموز کرده!

 خواهش میکنم :)

خرد جمعی همونیه که گالیله رو بابت کشف علمی‌اش محکوم کرد. خرد جمعی همونیه که سالها نیما یوشیج رو آزار داد چون باور نداشت شعر نو شعر باشه و ارزشی براش قائل نبود. خرد جمعی همونیه که فکر میکرد اگه اجازه بده به بچها واکسن آبله بزنن جن‌زده میشن. خرد جمعی هزاران سال باور داشت زن‌ها حق رای ندارن و بعضی جاها حتی ارث هم نمیبردن. خرد جمعی یه روز جمجمه کسایی که صرع یا افسردگی داشتن رو سوراخ میکرد تا مثلا درمان بشن. خرد جمعی دختران رو زنده به گور میکرد. خرد جمعی هیچوقت «پدیده ای پویا هست نه پدیده ای ثابت» نمیشد اگه همه اون رو حجت میدونستن و دنبال چیزی فراتر نمی‌رفتن

واقعا خرد جمعی رو حجت میدونید؟ 

 

فراموش کنید حرف شهید مطهری رو. نظر افلاطون رو هم قبول ندارید؟ 

 

 

شما اول بگید اینکه چیزی به نام درست و غلط و حق و ناحق در علوم انسانی به نظرتون وجود داره یا نه؟ اگه نه من دیگه هیچ نظری نمیدم. :)

پاسخ:
پیشنهاد میکنم بیشتر در مورد خرد جمعی مطالعه کنین یا حداقل این اپیزود از رادیو راه (آقای مجتبی شکوری) رو در مورد اهمیت خرد جمعی رو بشنوید :)
همه چیز را همگان دانند.

عامه پسند رو برای افراد خارج از آموزش و پرورش گفتم.

وگرنه اولیا و مدیر و معاون که خیلی اذیت می‌کنن. 

من میخواستم برای هنر با دانش‌آموزان عکاسی کار کنم. اما اولیا اومدن اعتراض کردن و مدیر و معاون هم گفتن که این کار رو نکنم . همون یک موضوع نقاشی بدم و دانش‌آموزا نقاشی کنن... 

پاسخ:
:)
میدونی، تا حدودی حق داره، چون هنوز توی فضا و سیستم وارد نشده ببینه چه خبره. 

بهتون گلسر و علی صاحبی رو پیشنهاد میکنم، با گفتگوهاشون نمیدونم اشنایید یا نه،

بافت فرهنگی و مدل تعاملات جایی ک هستید هم نمیدونم چطوریه

ولی اشنایی با مبحث «مدیریت راهبرانه» خالی از لطف نیست قطعا.

مطالب و درگیری هاتون سر نظم منو یاد کتاب هر دانش اموزی میتواند موفق شود 

انداخت

 

پاسخ:
خیلی ممنون از لطف، پیشنهاد و معرفی کتابتون 

:) 

من با نظرشون مخالفم . ولی امیدوارم که حرف من اشتباه باشه و واقعا بشه کاری کرد و یک جورایی تغییراتی جدی رو در این کار قرار داد. 

 

امسال که تموم شد ولی سال دیگه همه‌ی تلاشم رو می‌کنم که توی ارزشیابی کیفی توصیفی و مبحث تدریس بیشترین تأثیر و پیشرفت رو بذارم. خوشبختانه کنار کلی آدم با تجربه بودم امسال و کلی چیز میز یاد گرفتم که برای سال آینده به دردم می‌خوره. 

پاسخ:
- منم امیدوارم
- با آرزوی موفقیت و معلم نمونه شدنت :)
- میگن زکات علم نشر اونه ؛)

من هم با بنده خدایی که آیدی‌شون  «میخک» هست موافقم و پنج سالم هست که معلمم. کاش دست از این ادامه دادن سیکل معیوب سیستم فشل آموزشی برداریم 

پاسخ:
دقیقا، اما متاسفانه این سیستم دست ما نیست.

دقیقا بحث من اینه که اجزا تشکیل دهنده ی سیستم ماییم. اگر ما هرچند به زحمت و سختی در این مدل تغییر ایجاد کنیم اندک اندک تحولات اشل بزرگتری پیدا میکنن. 

پاسخ:

!اها ما یعنی منظورتون همون مونارشی که بالا گفتم؟ یعنی میخواین برخلاف سیستم و ساختارها عمل کنین

.من بالا گفتم مونارشی چه عواقبی داره