جزیره من

یادگیرنده مادام العمر

جزیره من

یادگیرنده مادام العمر

جزیره من

اینجا جزیره اختصاصی آقای سین هستش :) اینجا از خاطرات دانشجویی تا خاطرات تدریس تا مطالبی که در مورد رشد و توسعه فردی هستش و برام جالبن رو مینویسم گاهی اوقات هم دلنوشته ؛)

آخرین نظرات

۴ مطلب در مهر ۱۴۰۲ ثبت شده است

-خودمو خوب معرفی نکردم: بعد از 4 هفته که رفتم سر کلاس، دیروز یکی از دانش آموزان بهم گفت: آقا شما سرباز معلم هستین؟ دیدم ای بابا من یادم رفته جلسه اول خودمو کامل معرفی کنم، امروز سر کلاس هایی که داشتم گفتم که من دانشجو دانشگاه فرهنگیان بودم و مسیر معلم شدن، مزایا و اینا رو براشون گفتم تا اینکه یه نقشه ذهنی داشته باشن.
-عدم تسلط بیشتر از کتاب: امروز توی دفتر که با همکارا نشسته بودیم معلم های باسابقه به ما معلم های سال اولی تجربیاتشون رو میگفتن: یکی از معلم ها گفت: اون درس رو کامل و مسلط باشن حتی سعی کنید یکم هم بیشتر از اون درس و مبحث اطلاعات داشته باشین، گفت: دانش آموز باید احساس کنه که تو پروفسوری گفت که من مثلا یه فرمول فیزیک که توی کتاب هم نیست رو سریع پای تخته می‌نویسم، که دانش آموز هنگ کنه :) مثلا از سایت آلا استفاده کن! اما گفت نمیخواد سخت بگیری! تو اینترنت که نیستی همه چیز رو بلد باشه. اگه یه سوال بلد نبودی بگو من که ویکی پدیا نیستم و اینکه گفت نمی‌خواد زیاد سخت بگیری اگه کلاست جذاب باشه دانش آموز خودش میره خوب درس رو میخونه اگه خیلی سخت بگیره بدتر میشه.
- سخت گیری زیاد: من اصلا قصد سختگیری نداشتم اما انگار اینکارم سختگیری بوده، از دانش آموزان امتحان گرفتم 5 سال 15 دقیقه :) وقتی یکی از همکارا فهمید گفت نمی‌خواد اینقدر سخت بگیری، اما خب دانش آموزان همین 15 دقیقه هم میخواستن تقلب کنن!
- واکنش در حضور دانش آموز : دانش آموز برگه امتحان رو 5 دقیقه دیر تر آورد تحویل داد منم در حضورش روی برگه خط کشیدم، عصبی شد برگه رو پاره کرد! منم از کلاس پرتش کردم بیرون.
- حواسمو جمع کنم و همش حرف منطقی بزنم که هیچ کجا دانش آموز نتونه ازم نقطه ضعف پیدا کنه.
- حواسم باشه سال آینده تک زنگ هام اول یا اخر هفته و زنگ آخر بگم به مدیر توی برنامه برام در نظر بگیره که راحت تر باشم.
- تشویق در دوره دوم: کلا سعی کنم دانش آموزان رو کمتر تشویق کنم چون اگه تشویق کنم مورد تمسخر سایر دانش آموزها قرار می‌گیره! 

آقای سین
۲۵ مهر ۰۲ ، ۱۸:۱۳ ۴ نظر
یاسمن گلی :)
یاسمن گلی :)
 
 
 

راستش من همیشه دغدغه چشم هام رو دارم چون عینکیم و همیشه از اینکه یه روز نابینا بشم میترسم، راستش من خیلی به کارهای گرافیکی علاقه دارم کلا بیشتر اوقاتم رو با لپ‌تاپ، تبلت و گوشی میگذرونم، همونطور که گفتم به کارهای گرافیکی علاقه دارم 2 سال پیش شروع کردم اینکار ها رو با نرم افزار فتوشاپ، بعد بابت نگرانی برای چشم‌هام بعد از 3 ماه کار کردن گذاشتمش کنار، اما دوباره زمستون 1401 برای اینکه یه شغل دومی برای خودم داشته باشم رفتم سمتش و تا همین 3 هفته پیش به صورت جدی داشتم آموزش میدیدم و تمرین می‌کردم، راستش با دوستم یه برنامه 5 ساله ریختیم که به هدفمون که بازی سازی و انیمیشن‌ سازی بود برسیم... اما چه فایده :) هر روز از ترس اینکه نابینا بشم می‌خوام بزارمش کنار، هر روز به این فکر می‌کنم که آقا اینهمه کار... برو سمت کاری که کمتر درگیر لپ‌تاپ و اینا باشی...
خلاصه که نمی‌دونم چکار کنم، اما به نظر من چشم های هر آدم "دنیای" اون آدمه اگه من قرار باشه نابینا بشم دیگه انگار دنیا برام تمام شده، فکر کن فارغ از سختی هایی که داره دیگه نمیتونی عزیزانت رو ببینی... بعد از اینکه این پست رو خوندم واقعا ترسیدم.
اما میدونی بعضی اوقات این فکر میاد سراغم که بابا با این هوش مصنوعی تا چند سال دیگه حتی نابینا ها رو هم درمان می‌کنن... نمی‌دونم، اما نمیشه ریسک کرد باید بیشتر حواسم باشه؛ انگار باید علاقه ام رو کنار بزارم، چون با این کارها خیلی به چشم هایم فشار میاد :)

در آخر با آرزوی سلامت کامل یاسمن خانم و ممنونم از اینکه که منو به این چالش تامل برانگیز دعوت کرد که یک تلنگر برای من بود.

آقای سین
۲۰ مهر ۰۲ ، ۱۴:۳۹ ۲ نظر

- فکر می‌کردم من فقط دانش آموز بی انضباطی رو از کلاس میندازم بیرون دیدم نه، یکی از معلم های با سابقه هم گفت یه دانش آموز رو انداختم از کلاس بیرون. (م، ت، م)

- سر کلاس پایه دوازدهمم دانش آموزا میگفتن ما اصلا درس برامون مهم نیس ما فقط اومدیم دیپلم بگیریم و خیلی بی انضباط و بی ادب بودن، یکی از دانش آموزام شماره منو پیدا کرده بود، زنگ زد که آقا، بچه ها کلاس ما کلا اینطورین، پارسال هم یه معلم داشتیم که سال اولش بود بچه ها خیلی اذیتش کردن و... تا قبل حرف این دانش آموز من اعتماد به نفسو از دست داده بودم به خودم می‌گفتم شاید من نمی‌تونم این کلاس رو کنترل کنم؟! خدا خیرش بده، البته شنیده بودم که دانش آموزا معلم های سال اول رو اذیت می‌کنن اما فراموش کرده بودم، خیلی خوشحال شدم.

- بعضی اوقات توی ذهنم میاد که دانش آموز رو اذیت نکنم من درسمو بدم و اگه کلاس از بی انضباطی منفجر شد مدیر بیاد رسیدگی کنه، چون آشنایان معلممون که بازنشسته هستن هم اینو میگن.

- مدیر توی دفتر داشت در مورد این موضوع صحبت می‌کرد: وقتی اینطور دانش آموزانی رو میبینین سعی کنین دانش آموز رو شرمنده کنین، چطوری؟ گفت که مثلا وقتی میخوای درس رو بپرسی اول از دانش آموز درسخون بپرس بعد دانش آموزان دیگه، بعد از اون دانش آموزان شلوغ کن و از اینها سوالات ساده تر بپرسین.

- خیلی برام عجیب بود: همه معلم ها قبل کلاس درس میخونن مثل دانش آموز، مثلا یکی از معلم ها گفت من سال اول می‌رفتم فیلم های آموزشی سایت آلا رو ریز به ریز جزوه می‌نوشتم بعد از روی همون ها به دانش آموزان توضیح می‌دادم و تدریس می‌کردم، کلا توی دفتر می‌بینم که معلما چقدر روز یا شب قبل مطالعه میکنن، همین معلم گفت یک یا دو سالی زحمت بکشید بعد براتون راحت میشه.

- یکی از معلمان بازنشسته که همسایمون هست می‌گفت که اگه بخوای دلسوز باشی (درس رو بده دانش آموز درسخوند یا نه دیگه مهم نیست) هم پیر میشی هم دیوونه، روز اول تدریس خیلی جدی باش، به قولی گربه رو دم حجله بکش، دانش آموز دندونتو نبینه، طوری باش انگار پروفسوری (یعنی دانشت رو بالا ببر)

- یکی از معلما توی دفتر یه حرف جالب زد: وقتی کاری شروع کردی کسی مسخرت نکرد بفهم دیر شروع کردی!

 - می‌خوام سعی کنم از سال آینده درس کار و فناوری رو بردارم یا بخش اداری و فناوری مدرسه. 

اشتباهات جلسه های قبل:

- تسلط کامل روی برخی مطالب نداشتم باید وقت بیشتری برای کلاس هام بزارم، که کامل دروس رو توضیح بدم حالا اگه وقت شد سوالات درس رو بگم نشد براشون می‌فرستم. 

آقای سین
۱۸ مهر ۰۲ ، ۲۰:۰۰ ۳ نظر

خب شهریور از اداره تماس گرفتن که در فلان مدارس ابلاغ گرفتی برای تدریس، یه دبیرستان دوره اول و یه دوره دوم؛ روز سوم ‏مهر که تدریس داشتم، با یکی از هم ورودی های دانشگاه فرهنگیان که دانشگاهش یه استان دیگه بود اما محل خدمتش مثل من ‏بود، باهام رفتیم اون شهرستان، ۱۰۰ کلیومتر فاصله هست، وقتی که رفتم مدرسه دوره اول، خیلی دانش آموزی شلوغ و بی ‏ادبی داشت، طوری که جواب‌گویی مدیر رو می‌کردن، زنگ زدم به اداره که این دیگه چه مدرسه ای هستش مدیر توانایی ‏کنترل نداره، روز بعد که رفتم دانش آموزا خیلی بهتر بودن البته اینکه جدی تر بودم باهاشون و ازشون درس پرسیدم هم بی ‏تاثیر نبود. با این شرایط تصمیم گرفتم برم اداره کار کنم که بعد از مشورت با یکی از آشنایان توی اداره منصرف شدم به این ‏دلایل:‏

‏- تابستون هم باید می‌رفتم اداره

‏- حقوق تفاوتی ندارد

‏- تعطیلات خیلی کمتری داره

‏- و اینکه ۶ روز هفته باید از ساعت ۷.۱۵ تا ۲.۱۵ میرفتم

اشتباهات تدریس در این یک هفته ای که از مهر میگذره:‏

1.بزرگ ترین اشتباهم این بود که اونقدری که دلم میخواست جدی نبودم، اصلا نباید خنده و لبخند بزنم چون دانش آموز ‏ظرفیت نداره البته هر کلاس فرق میکنه ولی در 90 درصد مواقع جدی باید باشه معلم وگرنه نمیتونه کلاس رو ‏مدیریت کنه (اما خب بعضی اوقات میگم به من چه اصلا من تا حدی میتونم کلاس رو کنترل کنم بقیش به من مربوط ‏نیست) در یکی از کلاس ها یه جلسه خیلی جدی بودم اون ساعت اون کلاس خیلی ساکت و آروم بود اما دوباره جلسه ‏آینده خواستم باهاشون صمیمی بشم اما خب دانش آموز جماعت ظرفیت نداره.‏

2. حضور و غیاب نکردم (چون لیست حاضر نبود)‏

3. پیش دانش آموزان ته کلاس هم می‌رفتم (برای اینکه جو صمیمانه باشه اما پشیمون شدم)، باید جلو کلاس روی صندلی ‏بشینم فقط.‏

4. نگفتم هر بی انضباطی یه منفی و نمره کم میشه، هر فعالیت و مشارکت فعال مثبت داره.‏

5. داد نزدم: یکی از دوستان گفت من سر دو سه تا از دانش آموزان داد میزنم بقیه ساکت میشن.‏

6. ضبط نکردن کلاس: چقدر دلم میخواست کلاس رو ضبط کنم که اگه دانش آموز خطا و غلط اضافی کرد به عنوان مستند ‏به مدیریت نشون بدم.‏

7. نداشتن برنامه برای وقت اضافه کلاس: در پرسش از دانش آموزان از هر دانش آموز سوالات زیادی بپرسم اینطور ‏نباشه که مثلا 3 یا 4 تا باشه فقط.‏

8. درست و کامل علامت نزدم که به چه کلاسی چه سوالات و فعالیت های رو میگم و همون ها رو بپرسم و امتحان بگیرم ‏‏(چون مثلا سه تا دهم هست دهم ریاضی و انسانی و تجربی)‏

9. یکی از دانش آموزان رو از کلاس اخراج کردم: نباید اخراج کنم یا حرفی بزنم باید وقتی که دانش آموز هر چیزی که ‏گفت مثلا توهین یا تمسخر و فحش و غیره هیچ واکنشی نشون ندم و فقط به مدیریت ارجاع بدم.‏

10. لپ تاپ رو نبردم، باید از لپ تاپ استفاده کنم برای گروه بندی و یادداشت و غیره چون با گوشی سخته.‏

اما خب فعلا با این روش تدریس پیش میرم‎: ‎

بعد از گروه بندی شدن دانش آموزان، هر گروه میاد درس رو ارائه میده، یک نفر خلاصه کلی از درس، یک نفر هم جواب ‏دادن به فعالیت های درس، اما به این صورت هست که‎:‎

‎1. دانش آموز در حد یک یا دو دقیقه خلاصه و مفهوم درس رو توضیح میده

2. ‎بعد من درس چدید رو تدریس میکنم

3. ‎فعالیت ها توسط دانش آموز پاسخ داده میشه و بقیه مینویسن

4. ‎اگه امکانش باشه تست کار میکنیم

5. ‎پرسش از درس جدید! یا قبلی‎.‎

خیلی این یک هفته برام سخت بود، الان متوجه شدم معلمی چه شغل سختیه، علاوه بر مدیریت کلاس باید با دانش آموز طوری ‏رفتار کنی که دشمنت نشه که مثلا ماشینت رو داغون کنه یا ... و از اون طرف کلاست ساکت باشه، واقعا سخته

 

آقای سین
۱۰ مهر ۰۲ ، ۱۸:۲۰ ۸ نظر