جزیره من

یادگیرنده مادام العمر

جزیره من

یادگیرنده مادام العمر

جزیره من

اینجا جزیره اختصاصی منه:) اینجا از خاطرات دانشجویی تا خاطرات تدریس تا مطالبی که در مورد رشد و توسعه فردی هستش و برام جالبن رو مینویسم گاهی اوقات هم دلنوشته ؛)

آخرین نظرات

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «ارشد» ثبت شده است

شبی بعد از کلاس داشتم با دوستم در مورد ارائه و اینا صحبت میکردم بهم گفت میدونی تو زیاد وسواس به خرج میدی، سعی کن از مسیر لذت ببری! این استاد زیاد به کار دانشجو ها بها نمیده بهش گفتم آره اتفاقا آخر کلاس به استاد گفتم که نظرتون چیه برای فرستادن کارمون به جشنواره‌ و آیا امیدارم باشیم براش ، زیاد توجه نکرد فقط گفت اگه خوب کار کنین آره، میدونی لحنش یه جوری بود که انگار این استاد هم مثل یکی از اساتید ترم که اصلا کارمون براش مهم نبود، هست. 

بعد همینطوری که داشت صحبت میکرد (دوستم آقای ع) بحث ارشد شد گفت من که نمیخوام ارشد بخونم گفتیم چرا گفت: « ببین منم 2 سال پیش خیلی پیگیر ارشد بودم و برنامه براش داشتم، ولی از اونجایی برخی شب که با دوستم تا صبح صحبت میکردم آخر به این نتیجه رسیدم که یه ارزش هایی بالاتر از ادامه تحصیل دارم، ببین یکی از دلایلش اینه که پدر و مادر من برای رفاه ما و برای پیشرفت ما از کنار خانوادشون مهاجرت کردن یه شهر دیگه، اینا کسی رو ندارن تو این شهر و اگه قرار باشه منم هم برم شهر دیگه هم وقتم رو جای دیگه ای باید بزارم ولی من وقتی فکر کردم دیدم که اولویتم و ارزشم خانوادمه و دوست دارم از یه زندگی معمولی نرمال لذت ببرم تا مثلا در کنار مزایای استاد دانشگاهی بخوام یه سری دردسر ها رو هم تحمل کنم، من وقتی فکر کردم دیدم که پدر و مادرم 20 سال برام اینهمه زحمت کشیدن، میدونی میخوام براشون جبران کنم و میخوام در کنار خانوادم از زندگیم لذت ببرم، من وقتی به این سوال میرسم که فرض کن استاد دانشگاه شدی آخرش چی؟ میدونی برای من جز ارزش هام و لذت هام نیست دلیل دیگش اینه که نمیخوام توی مرکز توجهات باشم یه زندگی آروم و با آرامش رو میخوام». 

بهش گفتم خوش‌شانسی که دوستانی داری که سطح درک و فهمشون اینقدر خوبه که از معاشرت باهاشون تونستی هدف زندگی و آینده تو مشخص کنی (که یه تلنگر به خودم بود که حواست هست با کیا معاشرت میکنی آیا با کسایی معاشرت میکنی که سبب رشد و ارتقا تو بشن؟) 

بعد گفت فعلا میرم پیاده روی (در واقع میرفت با قدم زدن فکر کنه مدلش اینه) 

 

میدونی حرفاش باعث شد که بخوام بیشتر روی اهداف و اولویت هام فکر کنم. 

 

 

Raymond
۰۲ آذر ۰۱ ، ۲۰:۱۹ ۲ نظر

1. راستش تابستونی دارم در مورد رشته برای ارشد تحقیق میکنم، اما تا الان نتونستم در مورد آینده شغلی این رشته ها چیزی پیدا کنم کاش یه سایت درس و حسابی بود :| سایت ها بیشتر معرفی رشته رو دارن و دروسش رو.

2. میخوام اگه بشه زبان چینی رو شروع کنم به نظرم در آینده بیشتر به دردم بخوره! حالا نمیدونم شاید باید انگلیسی رو به سطح عالی برسونم و بعد متمرکز بشم روی چینی :| به نظرم تا چند سال آینده زبان دوم دنیا بشه چینی! شاید بهتر باشه کلاس حضوری برم، خوندن به صورت خودآموز خیلی کند پیش میره البته برای من!

3. زمانی که باشگاه هستم و اینا هیجان و نمیدونم یه حس نشاط هست که به خودم میگم ادامه میدم تا دان 3 یا 4 اما وقتی یه روز میگذره یا تا یه ساعت قبل باشگاه از روی اجبار انگار میرم بخاطر رودربایستی با استادم! کاش این نیرو یا نمیدونم این اجباره باز تو دوران دانشجویی (که یه ماه دیگه شروع میشه) هم ادامه داشته باشه!

4. خیلی وقته ساعت مطالعاتیم (چه درسی چه غیردرسی) رو نمی‌نویسم یعنی از بعد کنکور! توی کارنامه کانون یه بخش داشت که نمودار پیشرفت رو نشون می‌داد من عاشق اون بخش بودم، شاید بشه بهش گفت نمودار تلاش‌ها!، همیشه می‌خواستم همچین نموداری برای بیشتر ابعاد زندگی داشتم که هر موقع می‌خواستم جا بزنم بهش نگاه کنم بگم ببین تا اینجا راه رو تونستی از این به بعدش هم میتونی و چیزی نمونده یا اینکه اگه کلاً یه مدت عقب افتادیم یادمون نره اون همه تلاش‌های گذشته رو، کلاً از اینکه بتونم تلاش هام عینی کنم و جلو باشه خوشم میاد، یا مثلاً یه زبان‌آموز برا خودش به نمودار درست کنه (توی اکسل یا هر جا) هم میتونی ازش انگیزه بگیره هم هر موقع به تلاش هاش نگاه میکنه لذت میبره. (من برای خودم این‌طور نمودار رسم کردم)

5. چند روز پیش رفتم چشم پزشک دوباره مثل پارسال گفت که بیا چشمات رو صفر کن! اما خب میدونی چشم به نظرم کل دنیای یک فرده، نمیشه ریسک کرد، قبلا از دوستم شنیدم بودم بعد لیزیک یه سری مراعات ها داره بهش گفتم گفت اینا همش جفنگیاته! بخاطر همین زیاد بهش اعتماد ندارم دوستم که اطرافیانش زیاد لیزیک کردن، میگفت عمل حداکثر 10 ثانیه طول میکشه و تا یک هفته اصلا نباید توی نور باشی باید بری داخل اتاق تاریک و تا یک ماه هم باید قطره بریزی و مراعات کنی توی گرد و خاک نباشی یا پیازی چیزی حواست بهشون باشه، تا وقتی که قرنیه چشمت جا میافته باید مراقب باشی و اینا، میگفت اگه دکتر خوبی نباشه ممکنه شماره چشمت رو زیاد تر کنه، دیدت رو تار کنه، فشار چشمت بهم بخوره و مشکلات دیگه میگفت دکتر من گفته تا 24 سالگی که قرنیه چشم ثابت میشه عمل نکنین! نمیدونم.

Raymond
۳۰ مرداد ۰۱ ، ۲۲:۰۰ ۷ نظر