جزیره من

یادگیرنده مادام العمر

جزیره من

یادگیرنده مادام العمر

جزیره من

اینجا جزیره اختصاصی منه:) اینجا از خاطرات دانشجویی تا خاطرات تدریس تا مطالبی که در مورد رشد و توسعه فردی هستش و برام جالبن رو مینویسم گاهی اوقات هم دلنوشته ؛)

آخرین نظرات

دو ساله که از شاغل شدنم میگذره، از وقتی معلم شدم فهمیدم که حقوق معلمی حتی کفاف یک نفر رو هم نمیده، یعنی با این حقوق خودم هم نمیتونم زندگی کنم، بخاطر همین دنبال یه شغل دوم بودم، بعدها با گوش دادن پادکست و خوندن کتاب فهمیدم من شغل دوم نمیخوام، من یک کسب و کار میخوام، یه تجارت؛ تفاوت شغل دوم با کسب و کار اینه که شغل دوم باز شغل هست، یعنی تو همیشه باید اون کار رو انجام بدی تا درآمد داشته باشی، اما کسب و کار رو میتونی بعدا به دست کارمندها بدی و بدون حضور تو چرخش بچرخه! به همین خاطر رفتم به دنبال کارآموزی برخی کسب و کارها بودم مثل: لوازم یدکی خودرو و طراحی و چاپ بنر و ویزیتور گرم و .... در برخی جاها چند ماهی یا چند روز کار کردم، اما برخی جاها حتی اجازه ندادن که من به عنوان کارآموز و به صورت مجانی کار کنم (خیلی عجیب بود برام)، گاهی اوقات هم از هدفم منحرف میشدم میرفتم جاهایی که شغل بودن مثل: نصب دوربین مدار بسته و صندوقدار مواد غذایی.

یه چند ماهی بیکار بودم تا اینکه یه دوره پیدا کردم برای پیدا کردم شغل متناسب با خودم، بعد از اینکه این دوره رو رفتم متوجه شدم من صرفا به دنبال پول زیاد نیستم، من میخوام کاری داشته باشم که بهش علاقه داشته باشم، متناسب با ارزش ها و باروهام باشه و متناسب با استعدادهام باشه. این دوره که پول زیادی براش دادم خیلی باورهام رو در مورد زندگی، شغل مورد نظر و کسب و کار تغییر داد. یه جمله از از کتاب زندگی خود را طراحی کنید آورد که منو تحت تاثیر قرار داد: «شما روی این زمین آفریده نشده اید، تا 8 ساعت در روز در شغلی که از آن متنفرید کار کنید تا زمانیکه مرگ شما فرا رسد.» شجاعانه برید دنبال شغلی که بهش علاقه داشته باشید؛ شغلی که اینقدر بهش علاقه داشته باشید که در اون غرق بشید و حس آرامش و شادی زیادی براتون داشته باشه و بهتون انرژی بده؛ و من به خودم گفتم آره همینه، من دنبال همین هستم، بعد که کتاب رو خوندم یه جمله نویسنده گفت که منو به فکر فرو برد: «آیا این فکر خوبی است که بگذاریم خویشتن 17 ساله مان برای بقیه عمرمان تصمیم بگیرد؟» و اینکه بدونم: انتخاب زمین بازی خوب، از خوب بازی کردن مهم تره؛ بخاطر همین میخوام وقت بزارم تا ببینم چه شغل ‏هایی با علاقه و استعداد و باورها و ارزش هام سازگاره و درآمد خوبی داره‎، دلم میخواد این اولین ماجراجویی زندگیم باشه :)

Raymond
۱۰ آذر ۰۴ ، ۱۲:۳۳

1. امسال قرار بود انتقالی بهم بدن اما انتقالی موافقت نشد، اما برای اینکه نزدیک تر باشم به شهر خودم رفتم یه منطقه دیگه از شهرستان.

2. امسال سعی کردم در قوانین و منش معلمی ام تغییر ایجاد کنم تا کمتر هم خودم هم دانش‌آموزان اذیت بشیم، برای اینکار فقط یک قانون گذاشتم، قانون احترام، احترام به کلاس، احترام به همشاگردی، احترام به معلم، گفتم که اگه این قوانین رو نقض کنین، اول نمره منفی بعد تعهد والدین بعد اداره، و بهشون گفتم در صورتی که احترام برقرار باشه ارفاق هم شامل حالتون میشه :) خلاصه که امسال سعی کردم مرام و معرفتی جلو برم و چیزی که خیلی اول سال تاکید کردم این بود که من میخوام یادگار خوب ذهن شما باشم و شما هم سعی کنین یادگار خوب ذهن معلمتون باشید. تا اینجا متوجه شدم باید دل دانش‌آموزان رو به دست بیاری و این قدرتمندترین ابزار مدیریت کلاسه.

3. یه نکته دیگه که فهمیدم این بود که از این به بعد در سال های بعد هم مثل امسال تمام ساعات تدریسم متوسطه اول باشه، اینطوری برنامه ام سبک تر هست و وقت بیشتری برای کارهای دیگه ام دارم.

4. امسال توی یک کلاس در روستا، یکی از دانش‌آموزان با لحنی که با دوستش صحبت میکنه با من صحبت کرد، من بهم برخورد و داد زدم سرش، بعد که نشستم باهاشون صحبت کردم متوجه شدم کلا اخلاق و فرهنگ اون منطقه اینطوری هست و آرووم شدم، حواسم باشه از این به بعد این رو هم در نظر بگیرم.

5. بگو مگو و دهن با دهن با دانش‌آموزان نشو، اینا بچه ان و سن بلوغشونه، یه چیزی میگن، حرمت کلاس میریزه.

 

Raymond
۳۰ مهر ۰۴ ، ۱۸:۵۳

1. امروز برگه‌های امتحانات نوبت اول دانش‌آموزان رو برای اعتراض بهشون دادم، گفتم یه صندلی بدون استفاده بیارین کنار میز معلم بزارید، بعد سؤالاتتون رو با پاسخنامه بهتون میدم مقایسه کنین اگه اعتراض داشتید بگین. (این شیوه رو دوست داشتم) اما از سال‌های بعد دیگه حوصله اینکارها رو ندارم، حتی نمراتشون هم نمیگم، میگم توی سایت ببینید.

2. این ترم دیگه تصمیم گرفتم روش تدریس های قدیمی رو کنار بزارم و از روش های تدریس جدید استفاده‌ کنم، به این صورت که از روش تدریس یادگیری معکوس استفاده کردم و به دانش‌آموزان میگم بیاین ارائه بدین و اینکه دیگه میخوام کم کم عادت سوال گفتن به دانش‌آموزان رو کنار بزارم و توضیح بدم درس رو. (از متوسطه اول شروع کردم رسیدم به متوسطه دوم) تدریس و روش سخنرانی به نفع خودمم هست وقتی زیاد توضیح بدم هم فن بیانم هم بیشتر تقویت میشه هم اعتماد به نفس بیشتری میگیرم.

3. مدیر مدرسه بهم گفت که: فکر کنم برگه‌ها رو ریز تصحیح می‌کنید، نه؟ گفتم راستش بادقت تصحیح می‌کنم و مطابق پاسخنامه. (راستش نمره کیلویی نمیدم) اما از اینکه انتقاد کرد، ناراحت شدم، تصمیم گرفتم از هیچ کسی انتقاد نکنم چه محل کار چه زندگی.

4. احساس می‌کنم‌ برای اینکه کلاسم خشک و خیلی رسمی نباشه با دانش‌آموزان شوخی می‌کنم اما اون‌ها جنبه ندارند به هیچ عنوان نباید با دانش‌آموزان شوخی کرد حتی نباید لبخند زد، با لبخند و شوخی نمیشه کلاس رو اداره کرد، اداره خوب کلاس از جدی بودنه.

5. امسال یه بین تعطیلی داشتیم دانش‌آموزان هم خودشون تعطیل کرده بودن، من که نمیدونستم وقتی رفتم دیدم هر کلاس 3 نفر هستن، درس ندادم مدرسه رو تعطیل کردن و بقیه رفتن خونه، اما یکی از همکاران گفت نباید برید خونه ممکنه از اداره بیاین بازدید، شما حتی برای اون چند نفر درس بدین و بقیه ضرر کنن نه دانش‌آموزانی که اومدن، حتی اگه هیچ کس نبود روی تخته کلاس درس بدین عکس بگیرید بفرستین توی گروه که تدریس کردین و وظیفه تون رو انجام دادین و نه کم کاری نکردین و نه درستون عقب میمونه.

6. باید منفی های درسی رو از انضباطی تفکیک کنم که حواسم باشه، منفی های درسی در قسمت نمرات هست منفی های انضباطی در قسمت ملاحظات، منفی های انضباطی رو پاک نکنم تا آخر ترم فقط بگم اگه کم باشه نادیده میگیرم تا حواسم باشه اگه به نفر منفی های زیادی داره از نمره مستمرش کم کنم و به ترم ترمش ارفاق تعلق نگیره.

7. سعی کنم هر جلسه از تمام دانش‌آموزان یک سؤال از درس قبل بپرسم و به جای نمره مثبت یا منفی بزارم و در آخر ترم هر 5 مثبت یک نمره 20 میشه، اینطوری هم میشه در یک جلسه از همه پرسید هم حرمت نمره 20 از بین نمیره هم میدونم منفی قسمت نمرات برای درس هست نه انضباطی!

8. انگار به دانش‌آموزان نمره ارفاق کنی، پررو تر و بی ادب تر میشن، عجیبه.

9. چیزی به دانش آموز نگو، اخراج کن و نمرشو کم کن. امسال سر کلاس چند تا دانش‌آموز خیلی اذیت میکردن مثلا پروژکتور رو خاموش میکردن و... فهمیدم کی بود از کلاس انداختمش بیرون و پشت سرش گفتم بی‌شعور گاو! بعد گفتم پشیمونم که به این حیوون توهین کردم این بیشعور کمتر از گاوه، یکی از دانش‌آموزان گفت آقا چرا توهین میکنین، گفتم کسی که احترامی برای کلاس قائل نیست، لیاقتش همینه، گفت نه آقا دوستمه و خیلی قلدربازی درآورد منم گفتم ببین شاخ بازی در نیار، شاخاتو میشکنم، بعدا که کلاس تموم شد گفتم کاش فقط گفته بودم بیشعور و اخراجش کرده بودم.

10. همان اول سال دانش‌آموزان رو گروه بندی کنم و بگم درس چند رو بیاین ارائه و کنفرانس بدین بعد از ارائه هم اون درس رو از همه بپرسم.

11. از این به بعد اگه دانش‌آموزی انداختی بیرون به مدیر بگو یا بگو مدیر بیاد کلاس

12. موقع تدریس کلاس نهم گفتم از این تدریس و مطالب توضیح داده شده میپرسم و مثبت میدم هر مثبت نیم نمره به امتحان کتبی اضافه میشه و هر منفی هم نیم نمره کم میشه، کلاس خیلی خیلی ساکت و فعال شد.

14. احساس میکنم زیاد سختگیر شدم باید سعی کنم زیاد به دانش‌آموزان سخت نگیرم.

15. احساس می‌کنم‌ با دانش آموزان زیاد خوب صحبت نمیکنم، خیلی نگاه بالا به پایین نداشته باشم.

16. تجربه نشون داد اگه جزوه ای که توی کلاس تدریس میشه رو به دانش آموزان بگی که گوش کنید توی کلاس و براتون می‌فرستم دیگه توی کلاس گوش نمیکنن.

17. امسال برای تشویق دانش آموزان بهشون گفتم نمره ترم رو اگه بالا ۱۷ بگیرید مستمرتون رو ۲۰ میدم مه چقدر دردسر داشت، دیگه نباید از این کارا کنم.

18. امروز که رفتم مدرسه، دانش‌آموزان در مورد نمراتشون حالا چه مستمر چه ترم، اعتراض داشتید می‌گفتند که میانگین نمراتمون رو گذاشتین نمره مستمرمون، منم گفتم خب نمره واقعیتون! بوده، اما بعد از یک ساعت صحبت کردن و دیدن اینکه دبیران سایر دروسشون چقدر به اینها ارفاق کردن، به این نتیجه رسیدم که:

۱. از این به بعد حداقل ۳ امتحان بگیرم در هر نوبت و یک نمره پایین رو در نظر نگیرم و از دو مورد باقی مونده میانگین بگیرم بزارم مستمر، با یک یا دو نمره ارفاق.

۲. موقع ثبت نمرات بیام اعلام کنم فلانی نمره مستمر و پایانیت اینه.

۳. در مورد اضافه کردن نمره، از مدیر هر مدرسه یا دبیران مدرسه بپرسم در این مدرسه عرف اضافه کردن نمره چقدر هست تا منم مثل دبیران دیگه باشم.

۴. با دانش‌آموزان هماهنگ کنم که درس دیگه ای امتحان نداشته باشند وقتی میخوام امتحان بگیرم.

19. یکی از دانش‌آموزان چغلی دانش‌آموزان دیگه رو می‌کرد و پیام‌های دانش‌آموزان دیگه رو برام می‌فرستاد، که اصلا خوشم نیومد، به منم این درس رو داد که هیچ کجا غیبت کسی رو نکن حتی توی پیام‌رسان ها.

 

 

Raymond
۰۱ خرداد ۰۴ ، ۱۹:۳۲