جزیره من

یادگیرنده مادام العمر

جزیره من

یادگیرنده مادام العمر

جزیره من

اینجا جزیره اختصاصی منه:) اینجا از خاطرات دانشجویی تا خاطرات تدریس تا مطالبی که در مورد رشد و توسعه فردی هستش و برام جالبن رو مینویسم گاهی اوقات هم دلنوشته ؛)

آخرین نظرات

دیشب سر کلاس استاد شماره 4 که استاد ترم یک من هم بودن ؛ اولین جلسه ترم جدید بود و بعد از اینکه متوجه شدند که چند ترم قبل با ما کلاس داشتند یه احوال پرسی داشتند و بعد از اون از دانشجو ها خواستند که در طول این دوران آموزش مجازی اگه خاطره ای کسی داره و میخواد بیان کنه میتونه یکی از دوستان یه خاطره از سختگیری استاد ترم قبل گفتند:« استاد خیلی سخت گرفت ترم قبل و دو تا منبع سنگین هم داشتیم و من بخاطر مشکلات اینترنت و اینکه نتونستم برگ های پاسخنامه ام رو بارگذاری کنم درس رو افتادم» بعد استاد یه خاطره هم خودشون از دوران تحصیلشون گفتند:«در فاصله خیلی کوتاهی دو تن از اقوام نزدیک فوت میشن و من چند روز غیبت داشتم : اما یه استاد داشتیم که گفته بود اگه غیبت داشته باشید 2 نمره کم میکنم اگه آمدید و حضور پیدا کردین سر کلاس  و درس بلد نبودید 2 نمره دیگه کم میکنم ؛ بعد من که غیبت داشتم یکی از دوستان باهام تماس گرفت و گفت که استاد گفته که  به من سلام برسونه و بگه که به دلیل غیبت هاتون نمره امتحان شما از 14 حساب میشه و اگه 20 هم بشه نمره 14 هست من خیلی اون درس رو خوندم و رفتم سر جلسه امتحان و شرکت کردم نمرم شد 8.75 ؛ بعد رفتم پیش استادم و بهشون گفتم من این مشکل رو داشتم اگه براتون مقدوره بهم کمک کنید بعد استاد بهم گفتند میخواستند فوت نکنن !!!! (نمی بایست فوت میکردند!)».

استاد بعد از اینکه این خاطره رو تعریف کردند گفتند :«من هر موقع کسی در مورد افتاده درس برام میگه این خاطره یادم میاد ، بچه ها معلم که شدید خاطره خوب موندگار ذهن بچه های مردم بشید منظورم این نیست نمره مفت بدین ولی از مسیر انسانیت خارج نشین و با سرنوشت بچه های مردم بازی نکنید اگه براتون مقدوره دوباره امتحان بگیرین یا کار جمعی ازش بخواین یا هر شکل دیگه کمکش کنید» و همچنین گفتند:« موقعی که دانش آموز یا دانشجو میگه اینترنت ندارم ، نمیگم که نمره بدین حداقل کاری که میتونید انجام بدین و اینکه بخاطرش حقوق میگیرید یه تلاشی کنید که به نحوی عقب افتادگی بچه مردم جبران بشه».

و استاد پیشنهادات زیادی هم دادند مثل :

شماره 1 : کار هایی که انجام میدین رو یادداشت کنید توی یه دفترچه خاطرات سال 30 ام کاریتون که رسید : میتونید اونو تبدیل به کتاب کنید با عنوان هایی مثل  : 30 سال در آموزش و پرورش یا چشم به هم زدنی در آموزش و پرورش یا 30 سال در دنیای آموزش و پرورش و هدیه بدین به نسل های بعد. خیلی خوندنی میشه :)

شماره 2 : و گفتند : «زبان انگلیسی رو صرفا نخونید که ترجمه کنید بخونید که صحبت کنید» و  زبان لازمه پیشرفته.

شماره 3 : گفتند که :« علم هم خصوصی شده ، سرمایه گذاری خارجی یاد بگیرین مثلا بیت کوین و ارز های دیجیتال مثل من نباشید حیفم میاد ، ببینید که آقا میتونید ازش پول در بیارید؟ اینها آینده شما هستند من آینده نگری برای 20 سال آینده نداشتم شما اینطور نباشید».

بعد یکی از دوستان گفتند که :« استاد ما که معلم شدیم پی معلمی رو به تنمون مالیدیم و ما میدونیستیم که چیزی از نظر مالی در معلمی نیست و این رو پذیرفتیم ، و ما انتظار نداشتیم که مثل یه دکتر پول در بیاریم و دغدغه ما یه چیز دیگس ، من خودم وقتی دانش آموز بودم معلم فیزکمون یکی از بهترین معلم های استان بود اما وقتی زد توی کار اقتصادی فقط ربع ساعت سر کلاس بود و همش درگیر تماس های کار دیگش بود و از اون رسالت اصلیش دور شده بود و و کلا 2 ماه اومد سر کلاس و براش مهم نبود دانش آموز یاد گرفته یا نه و فقط به فکر کسب و کار خودش بود ، به نظر من معلم باید وقتش رو صرف مطالعه کنه و آینده بچه های مردم رو نابود نکنه».

بعد استاد گفتند :« توی خانواده دو نفر هستیم که درسخونده های خانواده هستیم وضع اقتصادیمون از همه بدتره ، نمیگیم که به درستون اهمیت ندین حرفم اینه که به فکر آینده اقتصادی خودتون هم باشید ، تمام اون چیزایی که در جامعه مردم دارند شما هم جامعه ازتون داره داشته باشید و شما باید بهتر از اونا داشته باشید تو مدرسه مثلا مدیر سطح بالا چرا شما باید در سطح معلم باقی بمونید خب مدیر میشین بعد که مدیر شدین یکی از  مدیرا از همه با سواد تره چرا شما باید یه مدیر بی سواد و یه دنده باشید؟ مدیر باسواد منعطف باشید و یکی دیگه یه ماشین گرون داره شما چرا باید پراید سوار شین؟ چرا شما نباید داشته باشید، من میگم همه اینها رو در کنار هم داشته باشید اما امیدوارم زندگی معلمی یا اینطوری بشه که قناعت به زندگی معلمی برگرده یا دلار 7 هزارتومن که بعد ببینید که اعجاز رو تنها باید در خاموش شدن آتشکده فارس دید یا هنر معلمی و نظرم اینه که اینها در تضاد نیستند ».

از دیشب تا الان فکر میکردم هم در مورد حرف استاد هم در مورد حرف دوستم که سر کلاس ، از یک طرف همون طور که اقتصاد میگه ما هزینه فرصت داریم و ما وقتی پولمون ( اینجا وقتمون) رو صرف چیزی میکنیم از مزایای گزینه های بعدی محروم میمونه و به نظرم این ذات دنیاس بخاطر اینکه وقت ما محدوده و اینجا به حرف دوستم میرسم که گفتند برای اینکه ما بخواهیم رسالت معلمی خودمون رو به بهترین نحوه انجام بدیم دیگه یه سری معایب هم داره مثل اینکه دیگه نمیشه اونقدر ها هم وضع اقتصادیمون خوب باشه و به نظرم استاد خیلی کمال گرایانه صحبت کرد اما از طرف دیگه که فکر میکنم که توی این سال ها از افراد مختلف شنیدم که محدود به یه منبع درآمد نباشید و از این حرف ها ، در نهایت میشه این نتیجه رو گرفت که نه یه کار بزرگ اقتصادی ، بلکه در کنار معلمی یه کاری که مثلا شریک یه کسب و کاری بشیم و غیره به هر حال طوری نباشه که به  رسالت اصلی ما ضربه بزنه حالا هرچند که معلم نباید دغدغه اقتصادی داشته باشه و این کار دولت ها که دارند در حق معلم ها انجام میدن اصلا درست نیست و معلمی که دکتر و مهندس و وزیر و غیره از زیر دست اینها رشد میکنن نباید اینگونه توی جامعه خُرد بشه اما خب دیگه با این شرایط معلمی رو پذیرفتیم و هدفمون از زندگی این رسالتمونه که باید به بهترین نحوه انجام بدیم.

Raymond
۰۴ اسفند ۰۰ ، ۲۰:۵۲ ۴ نظر

* خب ترم جدید شروع شد و من انصافا فکر نمیکردم کارورزی 2 هم باید توی شهر خودمون انجام بدیم اما خوبه از اونجایی که ترم قبل با همه اهالی مدرسه قبلی و اقای "ر" دبیر مطالعات اجتماعی دبیرستان متوسطه خودم خداحافظی کردم این ترم سطح مدرسه رو بالا میبرم و میخوام برم شاهد به امید خدا اما در کل در فکر اینم که برای کارورزی دوم برم یه مدرسه خوب یه مدرسه که امکانات داشته باشه تا روش تدریس های دلخواهم رو امتحان کنم حالا اگه هم نشد باز اشکال نداره ولی باید حتما در تدرس های بعدی : طرح درس خوب بنویسم و از چند روش تدرس استفاده کنم (تلفیقی) حالا اگه بشه جدول هدف محتوا هم طراحی کنم براش که عالی میشه و یه نکته دیگه اینکه برای تدریس بعدی باید روی مدیریت کلاسم بیشتر کار کنم و 2 ، 3 تا کتاب خوب در موردش بخونم ترم قبلی آقای "ر" خیلی از ابتدای ترم روی مدیریت کلاس تاکید داشتند تا اینکه دیدم بعلهههه مدیریت کلاس اصلا آسون نیست.

* امروز داشتم یه چرخی توی سایت کتابفروشی آگاه میزدم قیمت ها جوری بالا بود که قیمت دو تا کتاب اندازه نصف حقوق میشد :| چرا واقعا :/  اما دیگه چاره ای نیست برای ترم جدید باید علاوه بر کتاب هایی در مورد کاروزی یه سری کتاب های دیگه هم که تو لیست برنامه کتابخوانی هستند رو هم بخرم.

* حالا کاش کتاب ها خوب بودن پارسال کتاب در مورد روش تدریس و الگو های تدریس گرفتم با اینکه کانال دانشگاه معرفیش کرده بود اما افتضاح بود دیگه تصمیم گرفتم کتاب مجازی سفارش ندم :| و الان یه کتاب در مورد روش تدریس و  اینا پیدا کردم همین رو میخونم برای کارورزی دو فعلا.

Raymond
۲۷ بهمن ۰۰ ، ۰۰:۴۴ ۳ نظر

فیلم منصور ؛ من اینطوری میگم ، روایت یک عدد وطن پرستی که حرفش "میتوانیم" بود و جلوی این همه سنگ اندازی ها و مشکلات خم نشد و نشکست.

 

مهندس سید مرتضی ثنایی اینجا یه حرف زد که به دلم نشست : 

سخت ترین علم دستیابی بهش آدم کردن خودمونه ، قلب اگه درست شد همه کاری ازش برمیاد. همه چی به قلبه قلبش (شهید ستاری) پاک بود...

 

چند جا شهید ستاری وقتی بهش علاوه بر خارج و داخل فشار میارن میگه : طوری نیست آقای خامنه ای هوامو داره ؛ آخ آخ نمیدونم چرا هر کس از همه جا میبره پناه میارن به رهبر  ؛ خدا خودش میخواست ایران حفظ بشه و همچین فردی که بعد شد رهبر رو نگه داشت ؛ 

من از کل فیلم این برداشت رو کردم که هر چند دشمن قوی و خیلی دردسر ایجاد میکنه اما ما هم خدا رو داریم ، خدا هوای ما رو داره کافیه ما "تمام" خودمون رو بزاریم وسط در راهش :)

 

+ هدر( به مناسبت عید :)

Raymond
۲۶ بهمن ۰۰ ، ۱۹:۵۹ ۱ نظر

نمیدونم من چرا از الان به فکر سال 1401 ام همه کاراش رو به نظرم سریع دارم انجام میدم ولی یکی از اون ایده هایی که خیلی دلم میخواست همیشه انجامش بدم داشتن یه روتین روزانه بود از یه پادکست شنیدم که موفقیت های ما ناشی از عادت‌ های روزانه ما هستند [ 40 درصد کارهایی که روزانه انجام میدیم تکراری هستند].

جیمز کلیر :  ساخت عادت ها هم همینطور هست که شما مدت زمان زیادی کاری رو انجام میدین ولی اثرش رو نمیبینین ولی با استمرار یهو شاهد تغیر خواهید بود! دلیل کسایی که با شوق و ذوق کاری رو شروع میکنن و مدت طولانی اثری نمی بینن و ولش میکنن همینه! در واقع ما به اندازه کافی صبر نمیکنیم و یه دلیل دیگه هم هست که ما می‌خواهیم که یهو تغییرات بزرگ رو ببینیم مثلاً آدمی که توی عمرش کتاب های غیر درسی نخونده میخواد توی سال 12 تا کتاب بخونه 

در حالی که ما باید تمرکزمون رو بزاریم روی تأثیرات کوچیک اما مستمر.
تغییر یک درصدی! تلاشمون اینه که روزانه یه درصد از دیروزمون بهتر باشیم با روزی یه درصد در طول زمان شاهد یه تغییر خیلی بزرگ خواهیم بود مثلا اگه مسیر هواپیما یه درصد تغییر کنه  مقصدش هم تغییر میکنه (این مثال رو عاشقشم) بنابراین فقط کافیه یه تغییر کوچیک ایجاد کنید و همون رو ادامش بدین.

مثلا روی یه صفحه مطالعه در طول 5 سال شما رو یه فرد متفاوت میکنه و معلومات شما رو خیلی بالا میبره و دنیا تون متفاوت میشه یا یادگیری زبان اگه روزی 3 تا کلمه یاد بگیرین ظرف یه هفته یا دو هفته یا یه ماه مسلط نمیشین اما در طول زمان مثلاً 1 سال یا 2 سال دایره لغاتتون خیلی خیلی بزرگ میشه!

سال 1400 تصمیم گرفتم یه سری عادت های روزانه و هفتگی ایجاد کنم که یه سری هاشو انجام دادم یه سری ها رو خیلی کم ؛ الان که باز دارم نگاه میکنم به چرخه ساخت عادت ها ( سرنخ:  مثلا دیدن گوشی دم دست ، روتین: مثلا چرخ زدن تو شبکه های اجتماعی ، پاداش : دیدن لایک و کامنت ) من فقط اون روتین رو داشتم و سرنخ و پاداش رو توجه نمیکردم بخاطر همین زیاد موفق نبودم و نتونستم که عادت هایی ایجاد کنم که استمرار داشته باشند.

نتیجه (1) توجه به چرخه ساخت عادت / نتیجه (2) توجه به لیست عادت ها و ارزیابی مثبت و منفی بودنشون / نتیجه (3) توجه به چهار قانون ساخت عادت

Raymond
۲۵ بهمن ۰۰ ، ۲۳:۰۶
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
Raymond
۲۳ بهمن ۰۰ ، ۱۳:۵۶