جزیره من

یادگیرنده مادام العمر

جزیره من

یادگیرنده مادام العمر

جزیره من

اینجا جزیره اختصاصی آقای سین هستش :) اینجا از خاطرات دانشجویی تا خاطرات تدریس تا مطالبی که در مورد رشد و توسعه فردی هستش و برام جالبن رو مینویسم گاهی اوقات هم دلنوشته ؛)

آخرین نظرات

صبح ها وقتی دارم میرم مدرسه تو ماشین پادکست یا کتاب صوتی گوش میدم، یکی از پادکست هایی که خیلی برام جالب بود: پادکست 48 قانون قدرت از رابرت گرین بود، همینطور که داشتم گوش میدادم به ذهنم رسید که این قوانین رو بنویسیم و یه مثال از مدرسه و کلاس درسم بزنم.

پرفروش‌ترین اثر برای کسانی است که خواهان قدرت هستند یا می‌خواهند خود را در برابر قدرت دیگران تجهیز کنند.

قانون شماره 1: هرگز بیشتر از رئیستون ندرخشید!

همیشه بزارید بالادستی هاتون احساس برتری کنند، اگه از مقام بالادستتون باهوش ترید کاری کنین که عکس اون به نظر برسه، خودتون رو فردی بی تجربه نشان دهید، طوری که فکر کنه که به مهارت و تجربه او نیاز دارید.

استثنا: اگه مقام بالادستتون ستاره ای رو به افول است هیچ دلیلی برای ترس از خوش درخشیدن وجود ندارد، در این مورد با کمال بی رحمی بدرخشید و افولش رو تسریع کنین و بهتر از او عمل کنین.

مثال از تاریخ:  جانشین پادشاه برای اثبات خودش به پادشاه یه مجلس اشرافی و با هزینه بالا برگزار کرد، نتیجه: تبعید به منطقه ای دور افتاده! علت: مهمانی به جای اینکه باعث افتخار پادشاه شود، مایه سرشکستگی او شده بود(نشون داده بود که مجلسش از شاه اشرافی تره!) ، سرنوشت کسانی که بیشتر از بالادستی خود میدرخشتند.

مثال از مدرسه: داشتم فکر میکردم اگه یه زمانی این احساس رو مدیر مدرسه به یک معلم داشته باشه باعث میشه که سال بعدش مدیر درخواست کنه که این معلم رو نمیخوام و اون مجبوره بره یه مدرسه بد!

آقای سین
۱۴ ارديبهشت ۰۳ ، ۱۹:۳۴

1. برای سال های آینده سعی کنم که موقع تدریس جواب فعالیت ها و گفتگو کنید ها و غیره کتاب رو بگم، وقت نمیشه؟ خلاصه وار بگم، حتی بیشتر بدانیم های بزرگ رو هم خلاصه و کوتاه بگم، هم اینکه دانش آموز کتابش سفید نیست که جلوه بدی داشته باشه هم اینکه کار شدند، اگه هم یه مقدار وقت کم بیاد طوری نیست، وقت اضافه نیاد! اما خب باید یه مقدار از بودجه بندی جلوتر باشم، به قول گرگ مک کیون، نویسنده کتاب اصل گرایی باید بین اهدافمون یه حائلی قائل باشیم تا اگه اتفاق غیرمنتظره ای افتاد ازشون عقب نمونیم.

2. علیرضا دهقان، از همکاران گروه فرهنگیان 100 در توضیح کمپین نمره واقعی:  معلم هایی که سختگیریشون بیشتره اعتبارشون از نظر دانش آموز بیشتره.

3. یه نکته مهم و ریز که به ذهنم رسید که اجراش کنم اینه که بعد از اتمام درس یا جلسه بعدش با دانش آموزان با تست درس رو مرور کنم، ترجیحا با پروژکتور و پاورپوینت!

4. بعدا از مدرسه تصمیم گرفتم بیشتر در مورد نسل جدید (نسل دانش آموزان دهه هشتاد یا نسل z) مطالعه کنم، بعد از کلی سرچ به یکسری نتیجه گیری هایی رسیدم:

  1. ویژگی اول و نحوه برخورد
    • ویژگی: از آنجایی که اینها در خانواده های فرزند سالار بزرگ شدن » بنابراین:  1. خیلی زود اعتراض میکنند 2. خیلی زود عصبانی میشوند 3. زود احساسات و هیجاناتشون رو بروز میدن و خودسانسوری ندارند 4. در بیان خواسته هاشون صراحت دارند و شجاع هستند!
    • نحوه برخورد با این نوع رفتار: باید آنها را اقناع کنیم با گفتگوهایی که با اونها داریم.
  2. ویژگی دوم و نحوه برخورد
    • ویژگی: از آنجایی که حق رای از کودکی داشتن، طرفدار گفتگو هستند.
    • نحوه برخورد با این نوع رفتار: در موقعیت های تنش زا شنونده باشید؛ سعی کنین حرف هاشون رو بشنوید
  3. ویژگی سوم و نحوه برخورد
    • ویژگی: توجه به جزئیات!
    • باید تمام انتظاراتی که ازشون داریم رو به صورت دقیق بیان کنیم، همچنین نسبت به تعهدات و قول هایی که میدهیم هم توجه دارند بنابراین به آنها عمل کنیم.
  4. ویژگی چهارم و نجوه برخورد
    • واقع گرایانه
    • در گفتگو با آنها منطقی و واقع گرایانه صحبت کنیم.

5. توی جلسه گروه های آموزشی همه حرف دبیران این بود که دانش آموزان انگیزه درس خوندن رو از دست دادن؛ باید سعی کنم توی کلاسام بیشتر در مورد اهمیت اون درس و اهمیت و آینده درس، حداقل نیمه پر لیوان تحصیل رو براشون بگم، تا انگیزه بیشتری بگیرن؛ اینطوری حداقل خودم سرکلاسام راحت ترم.

آقای سین
۱۲ ارديبهشت ۰۳ ، ۱۶:۰۷

کتاب اصل گرایی، نویسنده: گرگ مک کیون.

از این به بعد میخوام یه خلاصه و مفهوم کلی از کتاب هایی که میخونم اینجا بنویسم، علاوه بر بهخوان! لینک پروفایل بهخوانم! (بهخوان، یه شبکه اجتماعی کتاب هست)

 

مقدمه و فصل اول: اصل گرایی چیست؟

در زندگی با خواسته های متعددی از افراد مواجه میشیم و بدون فکرکردن به خودمون، به برآورده کرده آنها بله میگوییم! و با انجام این کار ها وقتمان را صرف انبوه کارهای بی اهمیت کرده‏ایم، ‏اصلگرایی بهتون کمک نمیکنه که کارهای بیشتری انجام بدین، بلکه کمک میکنه کارهای درست رو انجام بدین! اصلگرایی: نظمی است که موقع بله گفتن یا نه مودبانه که باید به صورت پیوسته ازش استفاده کنیم، اصلگرایی: روشی است برای انجام موازنه های سخت بین انبوه چیزهای خوب و معدود چیزهای واقعا عالی! اصلگرایی یعنی انجام کارها به بهترین شکل در کوتاه ترین زمان ممکن! اصلگرایی یعنی یاد بگیریم کارهای کمتری انجام دهیم ولی بهتر انجام شان دهیم تا بتوانیم در هر لحظه گرانبها از زندگی مان به بالاترین بازدهی ممکن برسیم، یعنی پیگیری منضبط انجام کارهای کمتر!

توی همین شرکت بمون ولی فقط همون کاری رو بکن که یه مشاور انجام میده و خودتو درگیر کارهای بقیه نکن. این صحبت مشاور به کارمند ناراضی از کارش بود؛ وقتی که به این سخن عمل کرد و به کارهای دیگران پاسخ نه میداد، ابتدا کمی ناامید میشدند اما در ادامه به صداقتش احترام می گذاشتند، که غافلگیر میشد، اینکار یعنی تعهدش به انجام کارهای واقعا مهم و کنارگذاشتن کارهای دیگر کیفیت کارش را احیا کرده بود، تصمیم گرفته بود به جای اینکه در یک میلیون مسیر یک میلی متر پیشرفت کند در یک مسیر یک میلیون میلی متر پیشرفت کند پیامدش این بود که هم از کارش راضی بود هم کارش کیفیت داشت هم وقت برای خانواده اش داشت، نداشتن پیامد منفی اینکار برایش تعجب آور بود. راه و رسم اصل گرایی این است: دنبال کردن بی وققه (منضبط) شعار کمتر ولی بهتر است.

فصل سوم: تشخیص بی اهمیت بودن تقریبا همه چیز!

وارن بافت در همان ابتدای زندگی شغلی اش به این نتیجه رسید که غیرممکن است که بتواند درباره سرمایه ‏گذاری صدها تصمیم درست انجام دهد، بنابراین تصمیم گرفت فقط روی کسب و کارهایی سرمایه گذاری کند ‏که صد در صد از آنها مطمئن بود و بعد روی شان ریسک زیادی کرد، او نود درصد ثروتش را مدیون فقط ده ‏سرمایه گذاری است. ‏وقتی این موضوع را درک کنیم شروع به جست و جوی محیطمان برای این معدود چیزهای حیاتی میکنیم و ‏مشتاقانه انبوه چیزهای کم اهمیت را کنار می گذاریم. به عبارت دیگر اصلگرا کار تشخیصی بیشتری انجام ‏میدهد تا کمتر کار کند یا فقط کارهای مهم را انجام دهد.‏

فصل دوازدهم: لغو تعهد، هر موقع جلوی ضرر رو بگیریم منفعته.

«بیش از نیمی از مشکلات زندگی را میتوان ناشی از بله گفتن بیش از حد سریع و نه گفتن نه چندان سریع دانست» "جان بیلینگز"  افراد فرع گرا وقتی در یه پروژه ناموفق سرمایه گذاری میکنن، حالا که پول گذاشتم برای چی متوقف بشم؟ اگه باز هم ادامه بدم میتونم به آخر برسم. اما افراد اصل گرا :اگه الان دو شاخه منابع ام رو از برق بکشم چه کار دیگه میتونم انجام بدم؟ افراد اصل گرا میگن جلو ضرر رو هر موقع بگیریم منفعته!

فصل پانزدهم: حائل!

فرع گراها همیشه بهترین حالت رو در نظر میگیرن مثل: میگن فلان پروژه رو تا جمعه تموم میکنم، اما وقتی که میگذره میفهمیم اینکارها بیشتر از زمانی که تعیین کردیم طول میکشه، چرا؟ ممکنه در طول مسیر اتفاقات غیرمنتظره پیش بیاد یا کار پیچیده تر از اونی باشه که فکر میکردیم یا برآورد زمانی ما اشتباه باشه. اما اصل گراها: به جلوی مسیر توجه میکنن و برای قدم به قدم برنامه ریزی میکنن و خودشون رو برای رویداد های غیرمنتظره ای که ممکنه پیش بیاد آماده میکنن، یعنی اونها بین خودشون و اتفاقات غیرمنتظره حائلی تعیین میکنن، اینطوری میتونن در برابر اتفاقات بدون برنامه ریزی که رخ میدهد اقداماتی انجام بدن و دستشون بسته نیست.

فصل بیستم: اصل گرا بودن

(سقراط: زندگی پرمشغله، بی حاصل است)

آقای سین
۲۸ اسفند ۰۲ ، ۱۷:۱۹